کد مطلب:41779 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

بانگ شبانه











اصحاب شورا ترسیدند كه اگر من بر آنان ولایت یابم گلویشان را بفشارم و آنان نتوانند دم برآورند و از خلافت، بهره ای نبرند (و برای همیشه از واهب آن محروم مانند). به این جهت، همه علیه من به پا خاستند و هماهنگ شدند تا ولایت را از من به نفع عثمان برگردانند به امید آنكه به خلافت دست یابند و آن را میان خود، دست به دست بگردانند.

شبی كه با عثمان بیعت كردند، بانگ برخاست و صدای آن در شهر مدینه پیچید و به گوشها رسید و معلوم نشد كه آن صدا از كه بود؟ به گمان من آن بانگ از جنیان بود. او می گفت:

ای جارچی مرگ، اسلام را مرگ فرا گرفته، برخیز و خبر مرگ اسلام را اعلام كن همانا معروف مرد و منكر آشكار شد.

بلند آوازه مباد قریش، نفرین بر ایشان باد، چه كسی را پیش انداختند و چه كسی را وانهادند؟!

(هان ای مردم) علی در امر ولایت از او سزاوارتر است، پس ولایت را در دست او گذارید و مقام والای او را ارج نهید و انكار مكنید.

این ندا مایه پند و عبرت بود و اگر همه مردم از آن آگاهی نداشتند، آن را ذكر

[صفحه 327]

نمی كردم

.... (به هر تقدیر) مردم از من خواستند كه با عثمان بیعت كنم و من هم از روی اكراه چنین كردم و صبر و بردباری پیشه ساختم و این دعا را به اهل قنوت تعلیم دادم كه در نمازها بگویند:

بار خدایا! دله در مهر تو خالصند، و چشمها به سوی تو نگران و زبانها به نام تو گویاست و داوری كارها به پیشگاه تو عرضه گردد، پس میان ما و قوم ما حقیقت را آشكار كن.

بار خدایا! ما از عیبت پیامبرمان و بسیاری دشمنانمان و اندك بودن كسانمان و خوار بودنمان در چشم مردمان و سختی روزگار و هجوم فتنه ها، به درگاه تو شكایت آورده ایم. پس ای خدایا! با آشكار كردن عدل و داد خود و چیرگی حق و حقیقت آن طور كه خود صلاح می دانی گشایشی نصیب ما بفرما.

قال علی (ع):... فحشی القوم ان انا ولیت علیهم ان اخد بانفاسهم و اعترض فی حلوقهم و لایكون لهم فی الامر نصیب. فاجمعوا علی اجماع رجل واحد منهم حتی صرفوا الولایه عنی الی عثمان رجا ان ینالوها و یتداولوها فیما بینهم فبیناهم كذلك اذ نادی مناد لایدری من هو و اظنه جنیا فاسمع اهل المدینه لیله بایعوا عثمان فقال:


یا علی ناعی الاسلام قم فانعه
قد مات عرف و بدا منكر


ما لقریش لا علا كعبها
من قدموا الیوم و من اخروا


ان علیا هو اولی به
منه فولوه و لاتنكروا


فكان لهم فی ذلك عبره و لولا ان العامه قد علمت بذلك لم اذكره.

فدعونی الی بیعه عثمان فبایعت مستكرها و صبرت محتسبا و عملت اهل القنوت ان یقولوا: اللهم لك اخلصت القلوب و الیك شخصت الابصار و انت دعیت بالالسن و الیك تحوكم فی الاعمال، فافتح بیننا و بین قومنا بالحق.

[صفحه 328]

اللهم انا نشكوا الیك غیبه نبینا و كثره عدونا و قله عددنا و هواننا علی الناس و شده الزمان علینا و وقوع الفتن بنا.

اللهم ففرج ذلك بعدل تظهره و سلطان حق تعرفه[1] .

[صفحه 329]



صفحه 327، 328، 329.





    1. در مصدر چنین است اما ظاهرا صحیح آن تعزه باشد. كشف المحجّه، ص 179.